با سلام
از اینکه با این سایت اشنا شدم خوشحالم
من دختری 33 ساله مجرد و شاغل هستم از طریق سایت همسر یابی با مردی 31 ساله اشنا شدم که از همسرش جدا شده
ایشون بعد چند هفته از اشنایی گفتن که به خانواده ها بگیم و گفتیم
3 بار از جانب خانواده اشون قول دادند که فلان تاریخ اقدام میکنند برای خواستگاری اما هر بار به دلیلی کنسل شد و حتی خانوادش کوچکترین اقدامی نکردن حتی تلفنی
با این حال من یه فرصت دیگه هم دادم در ضمن رابطه ما در حد ماهی 3 بار دیدن هست اون هم یه ساعت در هر دیدار و سالم و نیمه رسمی(در دیدار ها هیچ سوالی به ذنم نمیاد بپرسم چون همه رو از طریق نت پرسیدیم و فقط همو ملاقات میکنیم و چند جلسه اخر احساسی حرف زدیم فقط)
حدود 3 ماه از اشنایی ما میگذره
چندین بار هم حرفهای ضدو نقیض زده درباره زندگی گذشتش و برای هر چیزی هم یه بهونه میاره که من میدونم داره دروغ میگه نمیدونم به روش بیارم یا نه .حتی باری چیزهای پیش پا افتاده برای اینکه من ناراحت نشم بهونه تراشی میکنه و دروغ میگه
بهش علاقمند شدم اما اینکه مرد اینده من فرد بد قول یا دروغگویی باشه خیلی ته دلم رو خالی میکنه و نگرانم بشدت
مادرم وقتی دید اون اقا بدقولی کرده گفت بهش فکر نکن اما من متاسفانه ادامه دادم
از یه طرف میگم شاید من خیلی حساسم و بدبین شاید واقعا ایشون ادم خوبی باشه و از طرفی هم چون شناخت و تحقیقی دربارش نکردم دلهره دارم
موندم چکار کنم
در ضمن ایشون خیلی زود رنج هم هستند و اهل قهر هم هستند
میترسم اگه این رابطه رو تموم کنم ضربه بدی بخورم چون تا به حال به کسی علاقمند نبودم از طرفی میترسم دربارش اشتباه و قضاوت نادرست کرده باشم و از دستش بدم بخاطر بدبینی و شناخت نادرست درباره ایشون
اگه سنم رو به بالا رفتن نبود شاید راحت تر ازش دل میکندم
از لحاظ های دیگه ایشون خوب هستند در یه طراز مالی و خانوادگی هستیم
در ضمن ایشون 3 سال عقد بوده 6 خونه خودش رفته بوده و یک سال از جداییش میگذره
از طرفی علت جداییش هم خیانت زنش رو عنوان کرده که من به همین هم شک دارم چون میگه از خانواده همسر سابقم تحقیق نکنید چون حرفهایی خوبی درباره من مطمئنن نمیگن و نظر شما رو عوض میکنند.
لطفا منو راهنمایی کنید
ممنونم

RE : 1

RE : 2

سلام
ممنون از راهنمایی شما
من به این نتیجه رسیدم که ایشون با من صادق نیستن
و هر بار یه موضوع جدید رو مطرح میکنند که من شوکه میشم
میخام به ایشون بگم که ما مناسب هم نیستیم اما اول از این ناراحتم که دلش نشکنه ودوم اینکه به قول شما سلامت اخلاقی و روانی داره که این مطلب عدم تناسب بین من و ایشون رو بدون ایجاد دردسر و مزاحمت بپذیره
من چه جوری بهش بگم کم کم یا ناگهانی؟
چه طوری بگم که احساس نکنه با احساسش بازی شده در قدرتیکه ایشون بازی کرد با احساس من با عدم صداقتش
بهر حال ایشون پسر خوبی هستند و من از ایشون دیو نمیسازم فقط بأرفتار خود ایشون به این نتیجه رسیدم مناسب نیستیم
بهرحال من دوستش داشتم نمیخام آسیب ببینه
و بعداز مدتی دوباره بیاد سراغم و یا فکر کنه باهاش بازی شده دردسر درست کنه
لطفا منو راهنمایی کنید
و دعا کنید

RE : 3

سلام
ممنون از راهنمایی شما
من به این نتیجه رسیدم که ایشون با من صادق نیستن
و هر بار یه موضوع جدید رو مطرح میکنند که من شوکه میشم
میخام به ایشون بگم که ما مناسب هم نیستیم اما اول از این ناراحتم که دلش نشکنه ودوم اینکه به قول شما سلامت اخلاقی و روانی داره که این مطلب عدم تناسب بین من و ایشون رو بدون ایجاد دردسر و مزاحمت بپذیره
من چه جوری بهش بگم کم کم یا ناگهانی؟
چه طوری بگم که احساس نکنه با احساسش بازی شده در قدرتیکه ایشون بازی کرد با احساس من با عدم صداقتش
بهر حال ایشون پسر خوبی هستند و من از ایشون دیو نمیسازم فقط بأرفتار خود ایشون به این نتیجه رسیدم مناسب نیستیم
بهرحال من دوستش داشتم نمیخام آسیب ببینه
و بعداز مدتی دوباره بیاد سراغم و یا فکر کنه باهاش بازی شده دردسر درست کنه
لطفا منو راهنمایی کنید
و دعا کنید

RE : 4

سلام ..منم دچار این مشکلات هستم ...من 21سالمه اما تو زندگیم چیزایی دیدم که شاید هنوز واسم زود بوده تجربشون کنم.. ادم دو دل میمونه که چیکار کنه؟از یه طرف جون دوسش داری خودتو جای اون میذاری که اون الان درچه حالیه..چی کار میکنه... ناراحت میشه.. قهرمیکنه... از طرف دیگه میدونی که اینده ای ندارین... خواستگار من بارها بهم قول داد درس بخونه .. کارشو عوض کنه .. اخلاقشو درست کنه ... پنج سال به پاش نشستم و هر بار به یه بهانه ای نخوندو قولی که داده بود و عملی نکرد ... منم از رو علاقه باور میکردم و حتی پیش خانوادم ازش پشتیبانی میکردم... الان به اخرش رسیدم که بخودم میگم کاش از روز اول چشمامو باز میکردم...کاش به حرف خانوادم گوش میدادم.. هر چند که خدا خیلی دوسم داشت و کاری کرد که قبل از اینکه اتفاقی بیفته چشمامو باز کنم....من ادم فوق العاده احساسی ای هستم ... امابنظر من در امر ازدواج باید خودخواه بود.....

RE : 5

متاسفانه تا حدود زیادی دیگاه و نگرشم نسبت به جنس مخالف عوض شده
یه جورایی فکر میکنم مردها اکثریتشون به دروغ گفتن متوسل میشن برای رسیدن به حتی اهداف خیر
من بیشتر میخام بدونم سهم اشتباه من توی این جریان چیه
چی باعث شد که اون اقا با من صادق نباشه
من که ایشون رو همون طور که بود قبول داشتم با همه مشکلاتش و گذشته ناموفقش
واقعا چی شد که اینطور اینقدر راحت دروغ گفت
اینم بگم که ایشون منو هنوز هم برای ازداج میخاد و توی این زمینه میدونم که دروغ نگفته
دروغ ایشون واسه چیزهای جزیی بیشتر هست تا کلیات
متاسفانه وقتی هم از کسی دروغ بشنوی حتی یه کوچولو باعث میشه اعتمادت به شخص باعث میشه دچار تردید بشه و چند نوبت بهش فرصت بدی و به روش نیاری و درنهایت با تکرار این کارش مجبور میشی بهش بفهمونی که منی که حرفهاتو باور کردم چرا با این دروغهای سطحی به شعور مخاطبت توهین میکنی و دیگه اعتمادت از بین بره
واقعا الان تشخیص و تفکیک راست و دروغ حرفهایی که به من زده داره داغونم میکنه
واقعا چرا ؟
چون باورم نمیشه که مرد خوبی مثل اون به دروغ متوسل بشه از هر لحاظ اون بی نظیر بود بجز اینکه تا مسئله ای پیش میومد به دروغ متوسل میشد یا تهش حرفی میزد که حس ترحم منو بیدار کنه و من کوتاه بیام
من دوست ندارم مرد زندگیم خوذش رو به ضعیف جسمی یا روحی بزنه تا من بخاطر ملاحظه اون کوتاه بیام و گاهی دروغ گویی هاش هم منو دلسرد کرد و باعث شد من دلم بشکنه

RE : 6

سلام
به نظر من هر چه زودتر این رابطه رو به هم بزنید بهتره و کمتر ضربه می بینید. آدم دروغگو و بدبین هیچ وقت عوض نمیشه. اینکه خانواده اش سه بار قرار رو به رسمیت نشناختن. توهین به شما و خانواده شما بوده و اگر این ازدواج سر بگیره بعدا ازش به عنوان یک نکته آزار دهنده براتون استفاده می کنند. نگران بالا رفتن سن نباشید. من در سی و چهار سالگی به خاطر این ذهنیت غلط که ممکنه تنها بمونم با یک مرد که قبلا ازدواج کرده بود و بچه داشت ازدواج کردم و الان میدونم که اگر همون اول کنار گذاشته بودمش بهتر بود. الان باید با این تحقیر زندگی کنم. خدا به همه مون کمک کنه. به خدا توکل کن. اگر همه چیز رو به خدا بسپاری از ته دل، همه چیز رو درست می کنه.
موفق باشی.

RE : 7

سلام
به نظر من هر چه زودتر این رابطه رو به هم بزنید بهتره و کمتر ضربه می بینید. آدم دروغگو و بدبین هیچ وقت عوض نمیشه. اینکه خانواده اش سه بار قرار رو به رسمیت نشناختن. توهین به شما و خانواده شما بوده و اگر این ازدواج سر بگیره بعدا ازش به عنوان یک نکته آزار دهنده براتون استفاده می کنند. نگران بالا رفتن سن نباشید. من در سی و چهار سالگی به خاطر این ذهنیت غلط که ممکنه تنها بمونم با یک مرد که قبلا ازدواج کرده بود و بچه داشت ازدواج کردم و الان میدونم که اگر همون اول کنار گذاشته بودمش بهتر بود. الان باید با این تحقیر زندگی کنم. خدا به همه مون کمک کنه. به خدا توکل کن. اگر همه چیز رو به خدا بسپاری از ته دل، همه چیز رو درست می کنه.
موفق باشی.

RE : 8

ممنون از راهنمایی شما دوستان گرامی
از آنجایی که تا به حال به کسی علاقمند نبودم برام خیلی سخته که بخام ایشون رو کنار بزارم
از طرفی من به روی ایشون زدم که دروغ گفتی به من ولی ایشون همچنان انکار میکنه ومن حرف های سنگینی زدم بهش البته نه اینکه بی احترامی کنم نه!فقط اگه کسی این حرف ها رو به من میزد خیلی به شخصیتم برمیخورد که یکی بگه به من دروغگو
اما ایشون فقط انکار کرد و سکوت کرد ولی همچنان مصمم هستند برای ازدواج!
یعنی ایشون به من علاقه مند هستند که تحمل کردند یا براش مهم نیست من دربارش چی فکر میکنم! و اعتمادم بهش کم شده
گرچه ابزار ناراحتی کرد
حالا دروغ هایی که میگه برای زمانی هست که من زیاد تحت فشار میزارمش
این آقا اونجوری که من تا الان شناختمش نمیتونه به تقاضای کسی که دوستش داره نه بگه برای همین بدون در نظر گرفتن جوانب کار قول میده و بعد که نمیتونه عملی کنه با بهانه تراشی و نهایتا دروغم متوسل میشه
دروغ هاش هم خیلی تابلپهست که هر کسی میفهمه
ایراد از من هم هست وقتی همون اوایل برای مسایل کوچیک دروغ میگفت من با اینکه میدونستم داره راستش رو نمیگه خودم رو میزدم به اون در که من باور کردم حرفت رو
اونم لابد با خودش گفته این خانم که زود باور و ساده هست بزار تنش و بحث رو این طوری خاتمه بدم با گفتن یه بهونه ساختگی
اما الان که به روش اوردم که از اول هم من متوجه شدم که تو گاهی با من صادق نبودی جا خورد
در هر صورت از نظر های دیگه مرد خیلی خوب و نجیبی هست
میخام یه فرصت دیگه بهش بدم
بازم نمیدونم چکار کنم شاید من زیادی سوال پیچشش میکنم و خسته میکنمش که مجبور میشه
و متوسل به دروغ میشه
در ضمن من خیلی از زندگی و جزییات زندگی گذشتش که براش خوشایند نیست میپرسم و اون دوست نداره این بحث ها رو
بیشتر دروغ هاش هم مربوط به زندگی گذشتش هست تا زندگی فردیش

RE : 9

سلام
البته ببخشید من کوچک تر از همتون هستم .ولیمی خواستم نظرمو بگم .
من متولد1374 هستم ودانشجو حسابداری هستم من هم عاشق یک دختر شدم البته غریبه نیست دختر داییمه وهنوز نتونستم عشقمو بهشبگم .ولیاز بحث خارج نشم مسئله اینجاست اخه اگه به دختر ها راستشو بگیم میاین می گین چه قدر طرف..... وحرفشو با ور نمی کنین وبا هاشدوست نمیشین .اگر بهتون دروغ بگه اولش با هاش دوست میشین و بهش دل میبندین بعد که راستشو میفهمین باهاش بهم میزنین .خوب اخرشبگین دوست دارین دروغ بشنوین یا دوست ندارین

RE : 10

خوب اگه شما میدونید طرف دروغ میگه و دروغ هاش بزرگه وباید این سوال از خودتون بپورسید دوسش دارین ویا دوستون داره واون ادمی هست که خودشو اصلاح کنه وویا این قدر دوسش دارین که ببخشینش خوب اون بحثش جداست ولی اگه میدونین دروغاش بزرگه وقابل بخشش نیست وهنوز عشقی در میون نیست و اون دروغ ها شدن بار اضافی پس این رابطه رو تموم کنین چون هر چه قدر ادامه پیدا کنه هم به خودتون اسیب میزنه هم به اون.