واقع گرایی
در بین متخصصان «برنامهریزی عصبی-کلامی» (NLP) جملهی معروفی وجود دارد: «The map is not the territory» معنای این جمله این است: «طرحی که ما از جهان در ذهنمان داریم، با جهان آنگونه که واقعاً هست، متفاوت میباشد.»
در بین متخصصان «برنامهریزی عصبی-کلامی» (NLP) جملهی معروفی وجود دارد:
«The map is not the territory» معنای این جمله این است: «طرحی که ما از جهان در ذهنمان داریم، با جهان آنگونه که واقعاً هست، متفاوت میباشد.»
اغلب ما پدیدهها را آنگونه که هستند، نمیبینیم بلکه آنها را بهگونهای میبینیم که با «پیشفرضهای ما» در مورد زندگی جور دربیایند. به قول «ادوارد دوبنو» متخصص برجستهی فراشناخت، ما بیش از آنکه سعیکنیم با اطلاعات و دادههای موجود، به گزارههایی دربارهی زندگی دستیابیم، ابتدا گزارههایی را در مورد زندگی اتخاذ میکنیم و آنگاه براساس آن گزارهها، به اطلاعات و پدیدهها مینگریم؛ هر پدیدهای که با گزارهی انتخابی ما جور باشد را در کلکسیون ذهنمان قرارمیدهیم و هر پدیدهای که با گزارهی انتخابیِ ما جور نباشد را کنار میگذاریم! هروقت که برای نتیجهگیری راجع به موضوعی با اطلاعات ناکامل مواجه میشویم، بهجای اینکه به دنبال جمعآوری اطلاعات بیشتر باشیم، به حدس و گمان متوسل میشویم و بهجای کشف واقیعت، واقعیتی را که دلمان میخواهد، خلقمیکنیم! «ادوارد دوبنو» عقیده دارد که اغلب ما از «اندیشیدن»، استفادهی اصولی نمیکنیم، «تفکر» ما مانند دستگاهی است که باید روش استفادهی درست از آنرا بیاموزیم در غیر اینصورت، این دستگاه، کارآیی بالایی برای ما نخواهد داشت. به همین دلیل «دوبنو» در کتابهای «درسهای درست اندیشیدن» و «ششکلاه برای فکر کردن» به آموزش اصول تفکر میپردازد.
«مولانا جلالالدین رومی» در کتاب گرانقدر «مثنوی» حکایت شیرینی آورده است:
بقالی در دکان خود، طوطی سخنگویی داشت که بیرون از قفس در گوشهای از مغازه مینشست و مشتریان مغازه با او نیز همچون بقال، انس گرفته بودند. روزی که بقال از مغازه بیرون رفته بود، گربهای وارد مغازه شد. طوطی از ترس گربه اینطرف و آنطرف میپرید و به قفسههای مغازه میخورد تا اینکه به ظرف بزرگ روغن خورد و ظرف افتاد و شکست و روغن به زمین ریخت. مدتی بعد بقال به مغازه آمد و از دیدن پرهای طوطی که دور و بر مغازه ریخته بود، متوجه شد که شکستن ظرف روغن، کار طوطی است. بقالِ خشمگین، چوبی برداشت و طوطی را به زیر کتک گرفت. مدتی گذشت و پرهای سر طوطی ریخت و طوطی کچل شد. طوطی کچل، غمزده و گوشهگیر در کنج مغازه مینشست و دیگر صحبت نمیکرد. مشتریهای بقال هرگاه وارد مغازه میشدند و طوطی را کچل میدیدند، از بقال میپرسیدند: «چرا طوطی کچل شده است؟» و بقال پاسخ میداد: «ظرف روغن را شکسته، کتک خورده، کچل شده!» مدتی به همین منوال گذشت. طوطی خاموش بود و بارها اینجمله را میشنید که «ظرف روغن را شکسته، کتک خورده، کچل شده!»
تا اینکه روزی بقال با دوستش در مغازه نشسته بودند و گپ میزدند. مرد کچلی وارد مغازه شد، خرید کرد و رفت. دوست بقال از بقال پرسید: «این مرد قبلاً کچل نبود. چه شده که کچل شده است؟!» طوطی ناگهان سر بلند کرد، منقار گشود و با صدای بلند پاسخ گفت: «ظرف روغن را شکسته، کتک خورده، کچل شده!»
«مولانا» با ذکر این حکایت شیرین، قصد دارد به شیوهی تفکر انسانهایی اشاره کند که آنچه را که بارها شنیدهاید، واقعیت انگاشتهاند و هر پدیدهی جهان را براساس آنچه در مسندِ «مبدأ مقایسه» قرار دادهاند، میسنجند. به چند نمونهی زیر توجه کنید:
- آقای «الف» آموخته است که مردم، بدخواه، بدطینت، حقهباز و سوءاستفادهگر هستند. در محل کار آقای «الف» همکاری وجود دارد که بیدریغ به مردم کمک کرده، سعیمیکند برای مشکلهای مردم راهحل پیدا کند و آنان را بهگونهای راهنمایی کند که زودتر به نتیجه برسند. آقای «الف» کاملاً مطمئن است که همکارش با تظاهر و ریا قصد دارد مردم را به خود جلب کند و در موقعیت مناسب از اعتماد آنان سوءاستفاده کند.
آقای «الف» سهسال است در محیط کارش بهدقت همکارش را زیر نظر دارد ولی تاکنون هیچ دلیلی برای اثبات عقیدهاش پیدا نکرده است اما بهطور کامل یقین دارد که «کاسهای زیر نیمکاسه است!»
- خانم «ف» دخترخانم جوانی است که باور دارد آدمشناس قابلی است. او با خواندن چند کتاب در مورد روانشناسی مردان و زنان، خیال میکند بهدقت میتواند از اشارهها و رفتارهای افراد، شخصیت آنان را بشناسد. تاکنون وارد چند رابطهی عاطفی شده که فرآیند این رابطهها، ناپختگی و نادرستی ارزیابی اولیهی او را به ثبت رساندهاند اما او همچنان معتقد است که آدمشناسی قابلی است و هیچکدام از راهنماییها و تذکرهای خانوادهاش باعث نمیشود الگوی شتابزدهی خود را در برقراری روابط عاطفی تغییر دهد!
شاید تعریف «ابنسینای بزرگ» از «خردورزی» بهزیبایی، اهمیت واقعگرایی را نشان دهد: «خردورزی یعنی اینکه دنیای ذهنی انسان، برداشتی باشد از دنیای عینی»
و شاید این دعای عمیق پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، اشارهی بینظیری باشد به اینکه بسیاری از ما جهان را آنگونه که هست، نمیبینیم: «خداوندا چیزها را همانگونه که هستند، به من بنمایان!»
دکتر محمدرضا سرگلزایی
روانپزشک
ماهنامه شادکامی و موفقیت
به نقل از: روانشناسی و مشاوره
http://mohsenazizi.blogfa.com/post-2735.aspx