loading...
ندای مشاور
آخرین ارسال های انجمن
ولی طالبی بازدید : 414 پنجشنبه 26 شهریور 1394 نظرات (0)

اعتماد بنفس و حرمت نفس
(Self Confidence and Self Esteem)
از: مگی میلر

مقدمه:
در سلسله مقالاتی که در پی خواهد آمد، در نظر دارم که ابزار و راه کارهائی را در اختیار شما پدران و مادران جوان قرار دهم که در دوران رشد کودکان خود با آن مواجه خواهید بود . بدون شک این نکات که حاصل تجارب پژوهشگران و اندیشمندان مربوط به این رشته هستند، و با توجه به مراحل رشد کودک در سنین مختلف، و با در نظر گرفتن توأم رشد جسمانی و نیازهای روانی آنها حاصل آمده؛ راهنمائی های ارزشمندی را در برابر ما قرار می دهند، و اگرچه راه حل همه معضلات نیستند، اما حداقل کمکی به افزایش دانائی و توانائی والدین، بخصوص مادران که معمولا بیشترین مسئولیت را در مسیر تکاملی کودکان بر عهده دارند؛ خواهند بود.

ما با شناخت دنیای کودک و مراحل رشد جسمانی و روانی او قادر خواهیم بود که به نیاز های لحظه ای او پاسخ مناسب داده، و او را انسانی سالمتر و تواناتر برای حضور در جامعه آماده نمائیم.
من در این مقاله ابتدا به تفاوت اعتماد بنفس و حرمت نفس و یا حرمت ذات می پردازم. سپس به پدیده اعتماد و مقایسه آن با بی اعتمادی، و بعد بترتیب به \"مرحله کنجکاوی و گشت و گذار روانی\" و \"استقلال در مقابل شرم\" خواهم پرداخت.

تفاوت اعتماد بنفس و حرمت نفس

در بین روانشناسان و روانپزشکان در مورد مفهوم و تفاوتهای بین این دو پدیده، اختلاف نظرات زیادی وجود دارد. ولی اکثر این پژوهشگران بر این عقیده اند که: \"اعتماد بنفس جسارت و باوریست که شخص به توانائی های خود دارد،
و حرمت نفس عبارتست از احترام، حس ارزشمندی و بهائی که او برای خود در نظر می گیرد.\"
اعتماد بنفس در اثر شرایط بیرونی تقویت و تضعیف میشود. بعنوان مثال اشخاصی که در شغلشان موفق هستند معمولا از اعتماد بنفس بالاتری نیز برخوردارند. ولی بالا بودن اعتماد بنفس، الزاما دلیل بر بالا بودن حرمت ذات و یا حرمت نفس نیست. گاها دیده میشود که اشخاصی با اعتماد بنفس و جسارت بالا، ارزشی را که باید برای خود قائل نیستند، و بسیاری نیز نسبت به خویشتن خود ستمگری می کنند. این افراد را خود بی ارزش (Self-Abusive) می گویند.
بنابر آنچه که در بالا اشاره کردم، جا دارد که در اینجا با هم تفاهم کنیم که حرمت ذات یعنی ارزش و بهائی که بصورت اتیکت و بر چسب شخص بر روی خودش میگذارد و در واقع هر قدر این بها بالاتر باشد شخص اعتماد بنفس قوی تر و استقلال نظر بیشتری خواهد داشت.

به اینصورت است که اگر فردی با اعتماد بنفس و حرمت ذات بالا در گروهی عضو هست میتواند تابع نظر اکثریت نباشد، و اگر در اقلیت هست بتواند نظر شخصی خودش را با شجاعت مطرح کند. حرمت ذات بیشتر یک حس درونی است که پیوسته موجب اعتماد بنفس می شود، و دو گونه می باشد: در گونه اول، شخص اعتماد بنفس و حرمت ذات بالا دارد، و گونه دوم که اصطلاحا به آن شبه حرمت نفس می گویند، در افرادی دیده میشود که اعتماد بنفسشان متکی بر حرمت ذات نیست؛ بلکه متکی بر موفقیت کاری و شغلشان هست. این افراد با حوادثی مثل از دست دادن شغل چنان دچار نابسامانی روانی میشوند که گاها اقدام به خودکشی میکنند.
اما حرمت ذات تنها یک گونه می باشد، و قوی بودنش نیز به عناصر و عوامل بیرونی ارتباط ندارد. در اینجا باید متذکر شوم که بخش عمده حرمت ذات و در حقیقت آن پایه و زیر بنای روانی و شخصیتی که فرد را متعادل نگه میدارد؛ تا سنین حدود 6 تا 7 سالگی فرم میگیرد.

اعتماد در مقابل بی اعتمادی (Trust Vs. Mistrust)

بر اساس تئوری اریکسون روانشناس آمریکائی، اعتماد و بی اعتمادی اولین و بنیادی ترین عناصر حرمت ذات میباشند.
بلافاصله پس از تولد، کودک تنها متوجه نیازهای خودش میباشد و به زمان زیادی احتیاج دارد تا به توانائی های اولیه خود برسد. میتوان اینطور تشریح کرد که طفل پس از عبور از تونل تاریک تولد به دنیائی وسیعتر میرسد که در این دنیا حتی قادر بدیدن اطرافش نمیباشد. در این زمان کودک فقط به دو سه وسیله غریزی مجهز است، مثل خوردن، آشامیدن و دفع کردن. در اثر گذر زمان او کم کم شروع به دیدن میکند و همینطور شنیدن اصوات. اولین چهره ای را که میبیند، چهره مادر یا نگاهدارنده اش؛ یا همان اولین زوج عاطفی کودک می باشد. چشم، صدا و حرکات مادر، نوع برخورد به احتیاجات اولیه او، حتی نوع از جا بلند کردن کودک و در آغوش گرفتنش؛ همگی پیام آوران احساسات مادر به فرزند هستند. اگر در زمانی که کودک به دلیلی گریه می کند، با چهره خشن و مملو از اضطراب مادر که او را با نارضایتی از جا بلند میکند و با سردی در آغوش می گیرد مواجه شود؛ پیام آور چه چیز میتواند باشد جز آنکه \"تو موجودی زیادی و مزاحم هستی\"؟..

به این ترتیب، اگر در چند ماه اول عمر کودک پیامهای گرم و بامحبت و عاشقانه دریافت کند؛ بتدریج جریان سیال اعتماد بنفس به روح و روانش سرازیر میشود، و ریشه های اعتماد در این موجود ناتوان و وحشتزده از دنیای بیرون؛ شروع به رشد و گسترش میکند.
\"نشود فاش کسی آنچه میان من و توست، تا اشارات نظر نامه رسان من و توست..\"

اریکسون برای اینکه اهمیت نقش پدر و مادر مهربان و آگاه را نشان دهد از انیمیشنی استفاده کرده که در آن کودک خوابیده در گهواره ای را نشان میدهد که در دو طرف گهواره اش دو گربه قرار دارند. در یکطرف گربه ای سفید و بسیار ملوس و آرام، و طرف دیگر گهواره گربه ای سیاه خشمگین با مو های سیخ شده و نا آرام قرار دارند. در یک لحظه کودک شروع به گریه میکند، و سپس گربه سفید که نماینده مادر و پدر یا نگاهدارنده مهربان و آگاه به نیاز های کودک هستند به دل کودک داخل میشود، و ناگهان ضربان قلب کودک که بر اثر گریه و اضطراب بالا رفته بود؛ آرام می گیرد و نفس های تند او رو به آرامی میرود.

در اینجا اریکسون نقش و اهمییت مادر و پدر مهربان را نشان میدهد که چطور آگاهی و بر اوردن به موقع نیاز های طبیعی کودک به او احساس امنیت و آرامش میدهند. در قسمتی دیگر کودک گریان و مشوش را نشان میدهد گربه سیاه و خشمگین با تلخی و تنفر به دل کودک وارد می شود، و ناگهان ضربان تند اضطرابی قلب کودک شدت بیشتری میگیرد و کودک وحشت زده و درمانده به گریه اش ادامه میدهد. این قسمت نشانگر اینست که وقتی کودکی گریه میکند و با چهره خشمگین مشوشی در مقابل خود مواجه می شود که او را با خشم و نارضایتی از جا بلند میکند و در آغوش میگیرد، یا او را سرزنش میکند که چرا مزاحم کارش و اوقاتش شده ای؛ کودک به موجودی ترسیده و مشوش تبدیل می شود، با این حس که او موجودی ناخواسته و زیادی است و در این دنیای نا آشنا و وسیع تنهای تنهاست و فریاد رسی ندارد.
جالب اینجاست که علم نورولوژی، نو رو سایکولوژی و یا عصب شناسی مغز؛ نشان میدهند که فرم و مدل ارتباط و حالات عاطفی مغز بچه ای که گربه سفید در دلش لانه کرده، کاملا متفاوت با بچه ایست که گربه سیاه میهمانش شده. بچه ای که گربه سیاه در دلش لانه کرده معمولا بچه ای بداخلاق، نق نقو و عصبی می شود، و بیشتر درد سر ایجاد میکند و در نتیجه مادر و پدر عاصی را عاصی تر می سازد. این انیمیشن کوتاه و پر مفهوم نشانگر این است که چطور اعتماد مقابل بی اعتمادی قرار میگیرد.
اریکسون اعتماد و بی اعتمادی و یا به اصطلاح Trust Vs. Mistrust)) را یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده حرمت ذات در روان انسان میشناسد. اریکسون و دیگر پژوهشگرانی مثل دانیل سیگل و دانیل استرن و دایانا استرن بر روی بیو شیمی مغز و ارتباطات مغزی در تئوری دلبندی های امن؛ تاکید بسیار کرده اند. آنها بر این نکته تاکید کرده اند که ارتباط کودک با والدین اگر از نوعی باشد که کودک از آنها دلگرمی، ارزشمندی، حمایت و حفاظت دریافت کند؛
نوع دلبندیش به والدین از نوع دلبندی امن خواهد شد.

من در مقالات قبلی ام که خدمت دوستان ارائه دادم، اشاره کردم که کودک وقتیکه نوع دلبندی امن را با محیط اولیه اش تجربه میکند به سمت استقلال روانی و شناختن و شناساندن خودش میرود . در واقع او به موجودی مستقل از دیگران، که همان پدر و مادر هستند؛ هدایت میشود. لذا این دلبندی امن به امنیت اولیه اضافه میکند، و در نتیجه چنین کودکی هم به خودش و هم به دنیای اطرافش اعتماد میکند. به این ترتیب است که کودک بتدریج این جرات و جسارت را پیدا میکند که از شعبه روانی خودش که مادر و پدر باشند، فاصله بگبرد و وارد مرحله کنجکاوی و گشت و گذار در دنیائی وسیعتر از مادر و پدر بشود.

مرحله کنجکاوی و گشت و گذار روانی
در این مرحله که کودک جرات و جسارت آن را بدست آورده که پا بدنیای بیرون بگذارد، که معمولا در سنین یک و نیم سالگی تا دو سالگی میباشد؛ عناصر تخریبی وجود دارد که میتواند ریشه های تازه رشد کرده و ضعیف، حرمت ذات کودک را آسیب بزند. این عناصر کمال گرائی و مراقبت های وسواس گونه پدر و مادر میباشد که اصطلاحاً به آنها:

(over-protective & over-controlling)
گفته می شود.
در اینجا باید اشاره کنم که توقع و انتظار زیاد از کودک پیامدهایی بجز افسردگی و اضطراب ندارد. در صورتیکه اگر انتظار و توقع پدر و مادر از کودک متناسب و یا مقدار کمی بالاتر از توانائی کودک باشد؛ موفقیت برای کودک بدنبال دارد، و به آن خود کفائی یا اصطلاحاً:

(Self-Efficiency)می گویند.
دو دسته از مادران و پدران هستند که این خود کفائی را در کودک تخریب میکنند. دسته اول همانطور که در بالا اشاره کردم مادران و پدرانی هستند که میخواهند کنترل کامل بر روی بچه داشته باشند . و دسته دوم مادران و پدرانی که بیشتر از حد لازم مواظب و نگران کودکشان هستند.
مادرها و پدرهایی که کنترل شدید بر روی کودک دارند معمولا مادرها و پدرهای کمال گرا هستند، و انتظار دارند که کودک آنها دنباله رو مسیر آنان باشد . این دسته از والدین شاید بدلیل کمال گرائی بهترین ها را برای کودک تهیه کنند ولی بدلیل کنترل غیر معقول و توقع زیاد مانع رشد احساس خود کفائی کودک میشوند و این همان تیشه ایست که به ریشه اعتماد بنفس و استقلال کودک میزند. در اینجا باید متذکر شوم کودک ما برای اینکه خودش را موجودی لایق و ارزشمند در این دنیا بداند باید اول دریابد که میتواند سر از کار این دنیائی که در آن زندگی میکند در آورد یا نه. مادر و پدر بجای دخالتهای زیادی باید در کنار کودک و شریک و پشتیبان تجارب او باشند، هر چند که این شراکتها و پشتیبانیها ناشیانه باشند. بطور مثال اگر کودک خودش خواست که لیوان شیرش را در دست بگیرد و خودش از آن بیاشامد، باید این فرصت به کودک داده شود اگر چه لیوان هم از دست طفل به زمین بیافتد و بشکند. در اینجاست که اگر مادر بجای سرزنش کردن کودک و گفتن اینکه من به توگفتم تو نمیتوانی لیوان به این بزرگی را در دست بگیری.. دیدی چه شد دیدی همه جا را کثیف کردی و یا سایر سرزنش های مخرب، مادر لیوان شیشه ای بزرگ را با لیوانی نشکن و کوچکتر جاگزین کند و بدست کودک بدهد؛ و یا حتی اگر باز هم لیوان از دست کودک رها شود و بر روی فرش بریزد؛ بجای روی در هم کشیدن، با آرامش و مهربانی دستمال کوچکی را به دست کودک بدهد و به اویاد بدهد که چگونه زمین را تمیز کند، و به او بگوید که دفعه دیگر یاد خواهی گرفت مهم نیست.. موجب این خواهد شد که کودک احساس خود کفائی و پیروزی کند و اعتماد بنفس بدست بیاورد.

استقلال در مقابل شرم (Autonomy vs Shame)
در اینجا به مرحله دیگری از تئوری اریکسون میرسیم. همانطور که اشاره کردم استقلال در مقابل شرم یا خجالت می باشد. در این مرحله کودکانی که در اثر غفلت و نا آگاهی پدر و مادر خود به مرحله خود کفائی و استقلال نرسیده اند شرم و عدم کفایت را تجربه میکنند. هر دوی این عناصر سمی هستند که بر روی پیچک اعتماد بنفس و حرمت ذات ریخته میشوند و ریشه آنها را یا برای همیشه خشک میکنند و یا مانع رشد و پیشرفت آنها میشوند.
در این مرحله است که شرم و احساس گناه جایگزین اعتماد بنفس و استقلال میشود. در این جایگزینی و تغییر، نقش پدر و مادر بسیار با اهمییت میباشد. بخصوص سخنم با پدر و مادران ایرانیست که در بوجود آوردن احساس گناه در کودکانشان – آشکار و غیر آشکار، مستقیم یا غیر مستقیم و آگاهانه و یا نا آگاهانه – مهارت فراوان دارند.

حال در اینجا به 4 عنصر موذی و خطر ناکی می پردازم که در حقیقت موریانه حرمت ذات و اعتماد بنفس هستند:
1. قضاوت (juctification)

این در رابطه با پدران و مادرانی هست که دائم کودک را در دادگاه عقاید خشک و مستبدانه شان به محکمه سخت و غیر عادلانه می کشانند. بطور مثال فرم لباس پوشیدن، غذا خوردن و حتی دست خط کودکان را بطور کوبنده ای در محک قضاوت و سپس محکومیت قرار میدهند.
2. انتقاد (criticize)

این پدیده در مواقعی است که مادر و پدر و یا نگاهدارنده کودک به طریقی یک چشم غیب بین دارند، و یک چشم حُسن بین. البته معمولا چشم حسن بینی در اکثر اوقات بسته است و بر روی چشم غیب بین هم ذره بینی قرار دارد که همه چیز را چندین برابر از اندازه واقعی بزرگتر میبیند، و کوچکترین نکته را هم از نظر آن دور نمی دارد. معمولا این پدیده در بیشتر مواقع با کوچک کردن و خار کردن نیز همراه میباشد.
3. سرزنش کردن (blame)
سرزنش و یادآوری اشتباهات کودک یکی دیگر از عناصر مخرب اعتماد بنفس و عزت نفس کودک میباشد.

4. مقایسه (compair)
در اینجا پدر و مادر دائم و در هر موقعیتی فرزند خود را با کودکان دیگر مقایسه میکنند و هوش استعداد دیگران را به رخ فرزندان خود میکشند.
جالب اینجاست که پدران و مادران این عنصر مخرب را به دو فرم انجام میدهند. فرم اول اینست که دائم فرزندشان را بطور مستقیم با کودکان موفق تر مقایسه میکنند. فرم دوم که موذیانه تر و نهفته است که به آن اصطلاحا (covert) میگویند . در این نوع مقایسه کردن مادر و پدر با چهره عصبانی و یا غمگین به کودکانشان پیغام میدهند که فرزندی نیستی که ما از داشتنت خوشحال باشیم، و یا با آوردن نام کودکان موفق تر فامیل و اطرافیان و تعریف مکرر از آنها؛ در واقع تیشه به ریشه اعتماد بنفس کودکان خود میزنند.
در این پروسه متاسفانه معمولا پدر و مادرهای تحصیلکرده بیشتر مخرب اعتماد بنفس فرزندانشان میباشند. چرا که آنها با کارهایی مانند گذاشتن احترام، تعریف و تمجید کردن و یا خریدن کادو برای کودکان باهوش تر و موفق تر در مقابل بچه های خود؛ بطور مستقیم به کودکان خویش اهانت میکنند. اینگونه پیام ها عملاً حرمت ذات و اعتماد بنفس کودک را تقلیل میدهند و باعث عدم رشد او می گردند.
دوستان عزیزم، در بخش بعدی این نوشتار که در آینده نزدیک تقدیمتان خواهم کرد؛ به شرایط لازم برای رشد کافی عزت نفس و اعتماد بنفس در کودکان خواهم پرداخت.

منبع: https://www.facebook.com/groups/psyforeveryone/permalink/1038272776223140/
برچسب ها اعتماد به نفس ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
ولی طالبی: مشاور و کارشناس ارشد علوم تربیتی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • پنجشنبه 29 شهريور 1397
  • چهارشنبه 31 مرداد 1397
  • پنجشنبه 07 دی 1396
  • يکشنبه 03 دی 1396
  • پنجشنبه 23 آذر 1396
  • جمعه 27 مرداد 1396
  • پنجشنبه 26 شهريور 1394
  • چهارشنبه 13 خرداد 1394
  • چهارشنبه 06 خرداد 1394
  • يکشنبه 12 بهمن 1393
  • چهارشنبه 21 آبان 1393
  • چهارشنبه 23 مهر 1393
  • دوشنبه 21 مهر 1393
  • چهارشنبه 02 مهر 1393
  • يکشنبه 23 شهريور 1393
  • شنبه 22 شهريور 1393
  • پنجشنبه 30 مرداد 1393
  • چهارشنبه 29 مرداد 1393
  • دوشنبه 27 مرداد 1393
  • پنجشنبه 23 مرداد 1393
  • چهارشنبه 22 مرداد 1393
  • پنجشنبه 16 مرداد 1393
  • چهارشنبه 15 مرداد 1393
  • دوشنبه 13 مرداد 1393
  • دوشنبه 06 مرداد 1393
  • يکشنبه 05 مرداد 1393
  • شنبه 04 مرداد 1393
  • چهارشنبه 01 مرداد 1393
  • سه شنبه 31 تير 1393
  • دوشنبه 30 تير 1393
  • يکشنبه 29 تير 1393
  • جمعه 27 تير 1393
  • پنجشنبه 26 تير 1393
  • دوشنبه 23 تير 1393
  • شنبه 21 تير 1393
  • چهارشنبه 18 تير 1393
  • دوشنبه 16 تير 1393
  • يکشنبه 15 تير 1393
  • پنجشنبه 12 تير 1393
  • يکشنبه 08 تير 1393
  • يکشنبه 1 تير 1393
  • يکشنبه 01 تير 1393
  • شنبه 31 خرداد 1393
  • پنجشنبه 29 خرداد 1393
  • چهارشنبه 28 خرداد 1393
  • دوشنبه 26 خرداد 1393
  • يکشنبه 25 خرداد 1393
  • پنجشنبه 22 خرداد 1393
  • چهارشنبه 21 خرداد 1393
  • سه شنبه 20 خرداد 1393
  • دوشنبه 19 خرداد 1393
  • يکشنبه 18 خرداد 1393
  • شنبه 17 خرداد 1393
  • سه شنبه 13 خرداد 1393
  • دوشنبه 12 خرداد 1393
  • پنجشنبه 08 خرداد 1393