معناداری و پایداری در یادگیری
یادگیری اساس رفتار افراد را تشکیل میدهد از طریق یادگیری فرد با محیط آشنا میشود، چگونگی بروز عواطف را میآموزد و عقلانیت خویش را توسعه میبخشد. توجه به «اصول یادگیری» در فعالیتهای تربیتی شرط اساسی موفقیت استادان است. با این همه دو مشکل اساسی برای یادگیری قابل تصور است...
ب) زوال آموختهها یا فراموشی
شکل نخست به این نکته توجه دارد که یاد گرفتن با سختی، تکرار مدام و دشواری صورت میپذیرد و امری آسان و سهل نیست. مشکل دوم این نکته را به یاد میآورد که علی رغم دشواری یادگیری، زوال آن به آسانی صورت می؛یرد و پس از مدتی کوتاه آموختهةا و آموزههای پیشین از صفحة حافظة آدمی رخت برمیبندد. بر اساس یکی از تحقیقات، فراگیران معمولاً 50 درصد اطلاعات را پس از یک سال و 75 درصد آن را در مدت 2 سال فراموش میکنند و از دست میدهند[1] برای این که روشن شود چرا یادگیری با دشواری و دیریابی همراه است، باید این نکته را تبیین و روشن نمود که چرا فراموشی به اسانی انجام میگیرد.در حقیقت اگر بتوانیم علت نافرجامی یادگیری و زود فراموشی را کشف کنیم، بهتر میتوانیم دربارة دشواری یادگیری و چرایی آن تأمل نمائیم. بیهیچ گفتگو، ما همة چیزها را فراموش نمیکنیم، یا فراموشی همه مطالب در یک سطح زمانی صورت نمیپذیرد. مثلاً هیچ کس تاریخ تولد خود را هیچگاه از یاد نمیبرد؛ یا دست کم با اندکی مکث و تأمل میتواند آن را به یاد آورد. فراموش نکردن این امر از آن جا صورت میگیرد که مسألهای مهم و در زندگی آدمی است و اهتمام بدان، احتمال فراموشی آن را کاهش داده است.
پس چیزهایی که برای ما مهم است، از ذهن ما زدوده نمیشود و فراموش نمیگردد یا فراموشی آن دیرتر صورت میگیرد. مفهوم این سخن آن است که اهتمام به یک چیز یادگیری آن را سهلالوصولتر و آسان مینماید. پس یکی از علل عدم فراموشی مهم بودن یا اهتمام به مطلب آموختنی است. اما یکی از علل فراموشی بیمعنا بودن و نامفهوم بودن موضوع آموختنی است. هر چیز که مفهوم و معنای آن برای ما روشن و قابل دسترس نباشد، فراموشی آن به آسانی صورت میپذیرد. مفهوم این گفته آن است که آن چه برای ما معنا و مفهوم دارد و قابل دسترستر میباشد، آسانتر قابل یادگیری و آموختن است. مثلاً آموختن شعری که به زبان مادری نوشته شده است، آسانتر از آموختن شعری است که به زبان خارجی نگاشته شده است[2] پس معنادار بودن موضوع، یادگیری را اسان میسازد و فراموشی را به تأخیر میاندازد.
یکی دیگر از مسایلی که یادگیری را خوشایند و اسان مینماید «زمینه» است. اگر فراگیری زمینه یادگیری داشته باشد، آموختن به سهولت صورت میپذیرد و فراموشی آن دیرتر انجام میگیرد. این مثال میتواند «زمینه» را در یادگیری بهتر تبیین کند: دانشجو زمانی میتواند به کمک برهان نظم خدایابی کند که قبل از آن نظم فراگیر و حاکم بر جهان را به درستی دریافت کرده باشد. یا زمانی میتوان ترجمه متنی را از دانشجو خواست که قبلاً واژهها برای وی معنا شده باشد. پس یادگیری اگر همراه با زمینه باشد آسانتر صورت میپذیرد و فراموشی دیرتر حادث میگردد. یکی دیگر از نکات اساسی در یادگیری که آن را مقبول طبع و سهل و دشوارناپذیر میسازد «تجربه» یا توجه به «تجربیات قبلی» است. بدون شک، فهمیدن مطلبی که با تجربههای قبلی فراگیر مرتبط باشد آسانتر از مطالبی است که هیچگاه ارتباطی با اطلاعات قبلی فراگیر ندارد. همین نکته است که استادان را موظف ساخته، به قدر امکان و به کمک فراگیران، مطالب تازه درسی را با تجارب قبلی آنان مرتبط سازند.[3] برای روشن شدن جایگاه تجربه در یادگیری، این مثال نامناسب نیست: اگر انسان غیرمتمدنی برای نخستین بار هواپیمایی را ببیند، به احتمال قوی آن را «پرندهای عجیب» تصور خواهد کرد. زیرا شناخت و تجربه او از پرواز تنها مشاهدهی پرواز پرندگان در افق گسترهی آسمان بوده است. از این رو هواپیما را «پرندهای عجیب» مییابد.[4] همین است که گفتهاند تجارب قبلی یا احراز پیش نیازها در یادگیری مهم است از این رو توجه به تجربیات قبلی فراگیر شرط اساسی موفقیت در کارهائی تربیتی است و استاد هنگام تدریس ابتدا باید تجربیات قبلی فراگیران را در نظر بگیرد و با طرح سؤالهای مختلف سطح اطلاعات و تجربیات قبلی آنان را دریابد.[5]
از آنچه گفته شده روشن گردید که سه نکته اساسی در یادگیری قابل عنایت است:یادگیری
1ـ زمینه 2ـ تجربه 3ـ معنا
زمینه، توانایی بالقوه فراگیر را مورد توجه قرار میدهد. تجربه به اطلاعات پیشین یادگیرنده نظر میاندوزد و معنا مفهوم مندی موضع یادگیری را به خاطر میآورد اگر در فرآیند یادیگری این سه نکته فرو انگاشته شود، فراموشی حاصل میشود و یادگیری زائل.
ما در این جا میخواهیم برای پایدار بودن یادگیری و به حداکثر رساندن زمان فراموشی معنادار بودن موضوع یادگیری را پیگیری نماییم. اگرچه روشن خواهد شد معناداری یادگیری ارتباط وسیعی با تجربه پیشین و زمینه فراگیر دارد. معنادار بودن یادگیری چیست؟ آیا ممکن است یادگیریها بیمعنا باشد؟ معنادار کردن یادگیری چگونه حاصل میشود؟ و فوائد و آثار آن کدام است؟
در آغاز باید گفت فراگیر ممکن است یک مطالب را به دو نحو بیاموزد:
الف) تمام توجه خویش را به حفظ کردن مطلب، معطوف کند و بدون آن که بتواند مطلب جدید را به آموختهها و دانستههای پیشین مرتبط سازد، فقط آن را حفظ نماید. مانند حفظ کردن مفاهیم جزیره، قاره و... در جغرافیا، یا امکان، وجوب، عله العلل و... در معارف. این یادگیری، یادگیری عادی است.
ب) فراگیر بکوشد آنچه را که میآموزد به دانستهها و آموختههای قبلی ارتباط دهد و این در صورتی است که معلومات قبلی خویش را به یاد آورد و بین آن و مطلب جدید پلی از ارتباط بسازد. در این صورت میگوئیم یادگیری او یادگیری معنادار است.[6] به عنوان نمونه اگر به فرایگر گفته شود «دو علت تامه نمیتوانند معلولی واحد داشته باشند» در این صورت یا فراگیر تنها این عبارت را حفظ میکند و آن را به تجربهها و اندوختههای پیشین هیچ ربطی نمیدهد، یا اساساً هیچ تجربه و آموختة پیشین ندارد که بتواند این گزاره را بر آن مبتنی و مرتبط سازد. این یادگیری، یادگیری عادی و بیمعناست. یا آن که فراگیر در فهم این گزاره، آموختههای پیشین خود را حاظر میکند و با تجارب و اندوختههایی که از علت، علت تامه، معلول و مفهوم امتناع (نمیتواند) دارد، این گزاره را با آن مرتب طمیسازد و از این رو آسانتر به درک آن نائل میشود و دیرتر آن را به فراموشی میسپارد. در این صورت میگوئیم یادگیری، یادگیری معنادار است.
قبل از آن که بخواهیم فرآیند معناداری یادگیری را بیان کنیم، بهتر است به برخی از اثار و فوائد آن اشاره شود:
1ـ یادگیری معنادار عمق و دقت اندیشی را برمیانگیزاند.[7]
2ـ فرد را برای یادگیری امور تازه آماده میسازد.[8]
3ـ احتمال فراموشی کاهش میپذیرد یا فراموشی دیرتر صورت میگیرد.[9]
4ـ یادگیری جنبة اکتشافی خواهد یافت.[10]
5ـ یادگیری معنادار مولد انگیزه و مؤثرترین راه ایجاد انگیزش است.[11]
دیوید آزوبل واضع نظریة یادگیری معنادار کلامی است. برای این که نظریه او بهتر تبیین شود باید چند اصطلاح تشریح گردد.
الف) ساخت شناسی (سازمان دادن تجارب)
ب) معنا و معناداری یادگیری
ج) پیش سازمان دهنده
ساخت شناسی یعنی مجموعهای از اطلاعات، مفاهیم، اصول و تعمیمهای سازمان یافتهای که فرد قبلاً در یکی از رشتههای دانش آموخته است و بر دانشهای کلی وعمدة فرد در زمینة مخصوص علمی و تحصیلی، یاد بر دانش فعلی یاد گیرنده در یکی از رشتههای خاص دلالت میکند. برای پی بردن به اهمیت ساخت شناختی باید گفت که تغییرات مهم در رفتار آدمی یک شبه ایجاد نمیشود. تغییرات در شیوههای تفکر، عادات اساسی، اعمال و کردار، نگرشها و... به تدریج ایجاد میشود. چونان که ظرف یک روز یا یک هفته و یک ماه قطرات آب تأثیر قابل توجهی بر سنگ نمنهد ولی در طول سالها، فرسایش و تغییر کاملی در آن ایجاد میکند. به همین صورت با تراکم تجارب ]یادگیری و[ تربیتی، تغییرات مشهود اندک اندک در یادگیرنده ایجاد میشود. برای آن که فعالیتها و تجارب تربیتی ]و آموزش[ اثر متحد و قابل قبولی بر یاد گیرنده بگذارد، باید به نحو منطقی تنظیم شوند، از این رو سازمان دادن تجارب یادگیری مسأله[12] مهمی در آموزش است حال میگوئیم بنابر نظریه آزوبل ساخت شناختی هر فرد به صورت یک هرم فرضی درست شده است که در آن کلیترین مسائل و مفاهیم در رأس هرم قرار دارند و مطالبی که از جامعیت کمتری برخوردارند، در میانه هرم و بیشترین مقدار اطلاعات جزئی و دانش واقعیتهای مشخص در قاعده هرم واقعاند.
وقتی که اطلاعات و یادگیریهای فرد در یک زمینة تحصیلی به میزان قابل توجهی گسترش مییابد، به ایجاد چنین هرم ساخت شناختی منجر میگردد.[13]
معنا و معناداری یادگیری
در نظریه ازوبل، معنا جایگاه مهمی دارد. معنا به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی در ساخت شناختی وابسته است. یعنی وقتی مفهومی قابل ارتباط دادن با مفاهیمی باشد که از پیش در ساخت شناختی فرد وجود دارد، آن مفهوم معنادار است. یعنی یادگیری معنادار مستلزم آن است که یادگیرنده از قبل مفاهیمی را آموخته باشد که مفهوم جدید قابل ربط دادن به آن است. حال اگر یاد گیرنده بتواند مطالب جدید را به مطالبی که قبلاً آموخته است، ارتباط دهد، یادیگری او معنادار میشود. به عکس اگر اطلاعات جدید فقط بر اثر تکرار و تمرین حفظ شود و بدون ارتباط با آموختههای قبلی به دست آید و پراکندگی و عدم انسجام در آن مشهود گردد، آن یادگیری طوطیوار و بیمعنا خواهد بود.
به عنوان مثال در دروس معارف وقتی میگوئیم رحمانیت خدا نامحدود است. برای این که این صفت خداوند قابل فهم باشد. باید قبل از آن درک و دریافتی از مفهوم رحمانیت و مفهوم نامحدود بودن داشته باشیم، آنگاه بتوانیم خدا را به این صفت موصوف سازیم. یا اگر معنای بطلان را ندانیم نمیتوانیم با باطل بودن دور و تسلسل را درک کنیم، بنابر این انباشتن مطالب در ذهن، بدون آنکه با معلومات قبلی در همان زمینه مرتبط باشد و از زنجیره ارتباطی برخوردار نباشد انباشتن طوطیوار و آموختن سطحی و ناماندگار است و زمانی یادگیری پایدار میشود که نخست معنادار شده باشد.
پیش سازمان دهنده
یکی از تدابیر آموزشی برای معنادار کردن یادگیری استفاده از پیش سازمان دهندههاست. طبق نظریه یادگیری معنادار، مطالب درسی باید طوری طرحریزی و ارائه شوند که ابتدا کلیترین، جامعترین و انتزاعیترین مفاهیم و اندیشهها به صورتی خلاصه معرفی گردند، سپس به دنبال این کلیات، به تدریج مطالب فرعیتر و جزییتر معرفی شوند. در روش آموزشی معنادار، پیش سازمان دهنده نقش اصلی را به عهده دارد. بنابر این: پیش سازمان دهنده، مجموعهای از مفاهیم مربوط به مطالب یادگیری است که پیش از آموزش تفصیلی جزئیات در اختیار یاد گیرنده گذاشته میشود پیش سازمان دهنده، یک مفهوم کلیدی است که پایه یادگیری مطالبی بعدی را تشکیل میدهد.
پیش سازمان دهندهها به صورت خلاصهای از موضوع درس در آغاز درس در اختیار یادگیرندگان قرار میگیرد، اما صرفاً خلاصه درس نیست بلکه مطالبی را شامل میشود که عناصر سازمان دهنده برای یادگیریهای جدید تدارک میبینند به تعبیر برخی کارشناسان «پیش سازمان دهنده برای یک موضوع مشخص، ممکن است خلاصهای نوشتاری یا گفتاری باشد و در مقایسه با مطالبی که قرار است آموخته شوند، از لحاظ انتزاعی بودن، کلیت و جامعیت در سطح بالاتری قرار دارند»
پیش سازمان دهنده باید یک چارچوب ذهنی برای یاد گیرنده فراهم آورد، به نحوی که اطلاعات بعدی در آن به خوبی استقرار یابند. مطالب گنجانده شده در پیش سازمان دهنده ممکن است مطالب بنیادی و اصولی درس یا مطالبی دیگری باشد که به یادگیرنده کمک کند تا رابطه دروس قبلی و درس تازه را کشف و درک نماید.[14]
البته پیش سازمان دهنده با سایر تدابیر آموزشی از جمله مرور درس گذشته، ارائه هدفهای تازة درس یا معرفی درس جدید فرق دارد.
ماهیت پیش سازمان دهنده
ما معنای سازمان را میدانیم به مجموعه چیزهایی که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند و برای تحقق هدفی همکاری مینمایند «سازمان» گفته می شود. ذهن انسان نیز سازمان طلب است. یعنی مجموعه مفاهیمی که به ذهن وارد میشوند باید با یکدیگر همخواهی و انسجام داشته باشند و یک نظام مفهومی بسازند. اگر چنین نظامی از مفاهیم در ذهن به وجود آمد، میتوان گفت یادگیری انجام گرفته است. با این توضیح پیش سازمان دهنده عبارت است از مطلب کلی که قبل از ارائه درس اصلی بیان میشود که هم «زمینه» لازم را در فراگیر به وجود آورد و هم مطالب فعلی را به «تجربه» و مطالب قبلی ربط دهد. اما یک نکته را نباید از یاد برد.
نمیتوان گفت مطالبی یا عباراتی که معمولاً در آغاز تدریس برای آماده کردن فراگیر بیان میشود. پیش سازمان دهنده هستند. ممکن است استاد درس خود را با یک پرسش آغاز کند یا از آنان بخواهد که تجربیات خود را در خصوص مطالب مورد نظر بیان کنند. این موارد و مشابه آنها هیچ کدام پیش سازمان دهنده نیستند.
سازمان دهنده مطلبی متمایز و کلیتر از مطالب مورد نظر یادگیری در خود درس است که با طرح آن، ذهن فراگیر آمادگی لازم را برای جذب مطالب جدید کسب میکند. بنابر این پیش سازمان دهنده باید انتزاعیتر و وسیعتر از مطلب مورد نظر باشد. البته ممکن است مطالب وسیعتر و کلیتر متعدد باشند که مطالب مورد نظر را در برگیرند ولی باید توجه کرد که «پیش سازمان دهنده مطلوب» آن است که با مطلب جدید فاصله زیادی نداشته باشد. زیرا در آن صورت ارتباط لازم بین آن و مطلب مورد نظر به وجود نمیآید و یادگیری معنادار محقق نمیگردد.[15] تصویر زیر این نکته را ترسیم کرده است.
پیش سازمان دهندهها در دو مورد به یاد گیرنده کمک شایانی میکند:
الف) زمانی که یاد گیرنده از قبل مطالبی مشابه مطلب جدید را نیاموخته است که بتواند مطلب جدید را به آنها ربط دهد.
ب) زمانی که یاد گیرنده اطلاعات مشابه لازم را آموخته است اما رابطه بین آنها و مطلب جدید برای او روشن نیست.
ازوبل برای آن که تأثیر پیش سازمان دهندهها را بر یادیگری روشن سازد، تعدادی از دانشجویان سالهای آخر دانشکده را به دو دسته تقسیم کردهاند. به یک گروه اطلاعات مختصری در مورد مطالب کاملاً انتزاعی دربارة فلزات و آلیاژها و خواص آنها داد اما به گروه دیگر این مطالب مقدماتی ارائه نشد. سپس از هر دو گروه خواسته شد مطالب طولانیتری دربارة فولاد مطالعه کنند (البته به گروه اول توصیه شد که مطالب طولانیتر نباید ارتباط مستقیمی با آن مطالب مقدماتی و انتزاعی داشته باشد) سه روز بعد آزمونی چهارجوابی با توجه به مطالب داده شده برای هر دو گروه برگزار کرد. گروهی که مطالب انتزاعی و اطلاعات قبلی داشتند، موفقتر عمل کردند.[16] بر همین اساس ازوبل پیشنهاد کرد که بهتر است معلمان مطالب مقدماتی نسبتاً کلی و انتزاعی را قبل از اطلاعات جزئی ارائه نمایند.
آثار و فواید پیش سازمان دهنده:
1ـ جریان یادگیی را بهبود میبخشد خصوصاً برای فراگیرنی که: الف) توانایی کلامی ضعیف دارند ب) یا دربارة موضوع درسی از سابقة ذهنی کمتری برخوردارند.
2ـ یادگیری را معنادار میسازد.
3ـ قابلیت یاد گیرنده را برای یادیگری مطالب افزایش میدهد.
4ـ یادگیری مطالب پیچیده یا ناآشنا را تسهیل می بخشد.
5ـ روابط میان مفاهیم اساسی درس را مشخص میسازد.[17]
همین فوائد است که استادان را در آغاز درس به ارائه پیش سازمان دهندهها ترغیب میکند. با انجام دادن صحیح این کار برای فراگیران ساختی فراهم میشود که از طریق آن یادگیری اطلاعات جزئی بر ایشان آسانتر میگردد.
جان دیویی، فیلسوف آمریکایی، میگوید: در کلاسی از دانش آموزان پرسیدم: اگر میتوانستند زمین را تا مرکز آن بکنند، آنجا را گرم مییافتند یا سرد/ هیچ یک جوابی ندادند. معلم کلاس به من گفت: شما سؤال را به طرز صحیح نمیپرسید! آن گاه از دانش آموزان پرسید: بچهها شرایط در مرکز زمین چگونه است؟ همه یک صدا گفتند «حالتی از گدازه آتشفشانی»[18]. این همان حفظ کردن بدون درک صحیح مطالب است.
[1] - اصول اساسی برنامه ریزی درسی و آموزشی، تایلر، ترجمة دکتر علی تقی پور ظهیر، ص 88.
[2] - مبانی روان شناختی تربیت، علی اکبر شعاری نژاد، ص 331.
[3] - همان، ص 331.
[4] - مدیریت شیوههای نو در آموزش، حسام الدین بیان، محمد شکیبا مقدم، ص 62.
[5] - روان شناختی تربیتی، دکتر علی شریعتمداری، ص 331.
[6] - مبانی روان شناختی تربیت، علی اکبر شعاری نژاد، ص 344.
[7] - همان.
[8] - روان شناختی تربیتی، دکتر علی شیریعتمداری، ص 362.
[9] - پیشین.
[10] - مبانی روان شناختی تربیت، علی اکبر شعاری نژاد، ص 344.
[11] - روان شناسی تربیتی، دکتر علی اکبر سیف، ص 280.
[12] - اصول اساسی برنامه ریزی درسی و آموزشی، تایلر، ترجمه علی تقی پور ظهیر، ص 100.
[13] - روان شناختی پرورش، دکتر علی اکبر سیف، ص 273.
[14] - همان، ص 277.
[15] - برنامه ریزی درسی (راهنمای عمل)، دکتر حسن ملکی، ص 129ـ127.
[16] - کاربرد روان شناسی در آموزش، رابرت بیلر، ترجمه پروین کدیور، ص 309.
[17] - روان شناسی پرورشی، دکتر علی اکبر سیف، ص 279.
[18] - اصول سیاسی برنامه ریزی درسی و آموزشی، تایلر، ترجمه علی تقی پور ظهیر،ص 88.
پدیدآورنده: اداره ارزشیابی معاونت امور اساتید
سایت حوزه
به نقل از وبلاگ روانشناسی و مشاوره
https://www.google.com/reader/view/#stream/feed%2Fhttp%3A%2F%2Fmohsenazizi.blogfa.com%2Frss.aspx